جيغ جيغوي مامان
دخترم، ماه آسموني مامان ديروز با مامان بزرگ رفتيم عكاسي كه برات وقت عكاسي بگيرم كه قبل از دندون درآوردن يك عكس خوشگل ازت بگيرم همينطور كه داشتم با خانم عكاس در مورد سايز عكسها بحث مي كردم تو خسته شدي و اعتراض كنان يك جيغ بلند كشيدي هممون حساب كار اومد دستمون كه زيادي حرف زديم و گل مامان خسته شده و سريع وقت گرفتم و امديم بيرون قربون جيغ كشيدنت بشم مامان كه از نوع جيغهاي بنفش بود ...
نویسنده :
سمانه
11:38